آیا تاکنون برای شما یا نزدیکانتان پیش آمده است که از شدت ناراحتی، عصبانیت یا نگرانی سردرد بگیرید،احساس کنید دست چپتان تیر میکشد، یا حالت تهوع به شما دست بدهد، یا فکر کنید حتماً بیماری خاصی به سراغتان آمده است، به پزشک مراجعه کنید، معاینه شوید، مورد آزمایشات دقیق قرار گیرید و تمام نتایج به دست آمده حاکی از طبیعی بودن کارکرد بدن شما باشد؟
وضعیت فوق برای برخی از مردم به صورت تکرار شونده و مزمن در میآید تا حدی که مراجعات مکرر به پزشک و آزمایشگاه و رادیولوژی و ..... وقت،توان و سرمایه زیادی از آنان را به خود اختصاص میدهد.
آنچه در این میان فراموش میشود وجود فشارهای روانی و تعارضاتی است که با بروز علایم جسمانی آزاردهنده رابطه مستقیم داشتهاند اما ناخودآگاه بودن آنها باعث شده آخرین عاملی باشند که از نظر پزشک یا فرد مورد توجه قرار میگیرند. با آن که تاثیر جسم بر روان و بالعکس امری ثابت شده است (بسیاری حالات روحی روانی باعث تشدید،ادامه یا عود بیماریهای جسمانی میشوند و وقتی جسم بیمار است تواناییهای ذهنی و فکری فرد نیز صدمه میخورد یا دچار اضطراب و بیحوصلگی میشود)، گاه برخی علائم جسمانی در فرد بروز میکند که با هیچ گونه علت بیماریزای جسمانی قابل توجیه نمیباشد.
دلیل ایجاد چنین ناراحتیهایی تبدیل تنشها و مشکلات روحی به تظاهراتی جسمانی است بدون اینکه فرد خود از وجود چنین تحولاتی آگاهی داشته باشد. بنابراین طبیعیترین واکنش او به این مشکلات اعتقاد به بروز یک عامل بیماریزا یا برهم خوردن نظام سلامت و کارکرد بدنش میباشد. چنین حالاتی را که در سنین مختلف دیده میشود اختلالات شبه جسمانی مینامند.
شایعترین علائم این اختلال در کودکان سردرد و دل درد میباشد. برای 50 درصد کودکانی که با شکایت از درد ناحیه شکم یا سر به مراکز بهداشتی درمانی مراجعه میکنند عامل خاصی پیدا نمیشود.
با این حال نگرانی خانواده از وجود عاملی ناشناخته در کودک که از چشم پزشک پنهان مانده است باعث میشود کودک تحت ارزیابیهای متعدد و گاه آسیب زننده قرار گیرد، از مدرسه غیبتهای مکرر داشته باشد، افت تحصیلی پیدا نماید و خانواده نیز در این میان بهای گزافی بپردازد. از طرفی ممکن است کودک از جانب خانواده مورد توجه فراوان قرار گیرد، از مسئولیتهایش معاف شود و گرفتن نقش بیمار در خانواده برایش محبت، مراقبت و امنیت به همراه آورد و ناخودآگاه از ماندن در این نقش احساس رضایت پیدا کند.
در برخی خانوادهها نیز به دلیل دست پیدا نکردن به یک توجیه پزشکی و منطقی یا اعتقاد به یک باور غلط مبنی بر این که کودک بیمار نیست و عمداً دست به چنین رفتارهایی میزند واکنش ایجاد شده بدرفتاری یا تنبیه کودک است. این برخورد منجر به ایجاد احساس طرد شدگی در کودک، تشدید تعارضات درونی او و پیچیدگی و ازمان علائم بیماری خواهد شد.
بنابراین درک صحیح از علت ایجا ناراحتی در کودک، واقعی بودن درد و بیماری او، ارتباط مستقیم اما پنهان بروز این علائم با استرسهای آزاردهنده کودک از جانب پزشک و اعضای خانواده برای اتخاذ رویکرد مناسب درمانی و توانبخشی، بازگرداندن کودک به سطح عملکرد قبلی و مورد انتظار، کاهش تألمات و شدت بیماری و برقراری نظام متعادل خانوادگی امری اساسی میباشد. با پزشک و مشاور خانوادگی خویش همکاری داشته باشید، توضیحات آنان را بپذیرید. مراجعات منظم به پزشک خویش داشته باشید.
برای مقابله با زمانهایی که کودکتان از درد و ناراحتی شکایت دارد توصیههای زیر را به کار برید.
عزیزم متأسفم که درد دوباره سراغت آمده است. بهتر است از آرامسازی (Relaxation به معنای مهارت شل کردن عضلات بدن است که برای مقابله با اضطراب و فشار روانی آموخته و به کار برده میشود.) استفاده کنی. اگر درباره علائم و مشکلاتش به بحث بپردازید و آن را ادامه دهید کودک نمیتواند توجهش را از درد بردارد و به کارهای دیگری بپردازد.