در تاریکی زودرس یک عصر زمستان در ایستگاه تاکسی منتظر ایستاده اید که ناگهان حس میکنید چیزی داخل جوی پت و پهن کنار ایستگاه تکان خورد! از زیر چند تکه مقوا، پیدا نیست چه جانوری است اما حتما گربهای چیزی است...کمی میگذرد و ناباورانه میبینید یک آدم ژولیده با سر و وضعی کثیف از زیر کارتنهای داخل جوی بیرون آمد و همینطور که خودش را میخاراند، از شما دور میشود...
شاید این واضح ترین تصویری است که بیشتر آدمها از معتادها در ذهنشان دارند؛ کثیف و به هم ریخته و بی خانمان! اما همیشه هم اینطور نیست؛ مخصوصا وقتی پای جوانترها و نوجوانان وسط باشد؛ مثلا دانش آموزان معتاد! بعضی منابع میگویند یک درصد دانش آموزان کشور مواد مخدر مصرف میکنند و بعضی منابع دیگر میگویند نیم درصد! هرحتی اگر یک نفر هم باشد اما هرچه هست، واقعیت تلخ و وحشتناکی است؛ خطر اعتیاد بین دانش آموزان روز به روز بیشتر میشود و شروع سن گرفتاریشان سن بلوغ و دوره راهنمایی است.
خطر در کمین دانش آموزان
آمار دقیقی از سوی سازمانهای رسمی کشور اعالم نشده اما کاملا واضح است که سن اعتیاد حتی به 10-11 سال رسیده و مصرف مواد، چه مواد دروازهای مثل سیگار و قلیان و چه مواد سنگین تر مثل شیشه، گل، حشیش و... بسیار شایع شده و متاسفانه حتی مصرف این مواد در مهمانی ها باب شده و جا افتاده است. میتوان گفت احتملا اعتیاد بین دانش آموزان از 8-9 سالگی و با مصرف سیگار بالا می رود و در خانواده هایی که والدین معتادند دسترسی راحتتر به مواد مخدر اوضاع را وخیم تر می کند.
همین موضوع سن شروع اعتیاد برای فرزندان چنین خانواده هایی را پایینتر میبرد. مثلا وقتی در خانوادهای والدین اعتیاد دارند یا شرایط زندگی مناسبی ندارند، مسلما دسترسی بچه ها به مواد مخدر بسیار راحتتر از خانوادهای است که حتی سیگار و قلیان در آن جایی ندارد.
آسیب پذیرترها را دریابید
در دوره راهنمایی که بحث بحران هویت و بهترین مراقبتی که والدین میتوانند و باید انجام دهند، مراقبت عاطفی از بچه هاست؛ نه آنقدر بچه را لوس بار بیاورند که هیچ ابراز وجودی از خودش نداشته باشد، نه آنقدر محیط را استبدادی کنند که روابط خشکی بین والدین و فرزند جاری باشد و نه آنقدر آزادیهای بیحد به فرزند بدهند که دیگر نتوانند بر رفتارش کنترلی داشته باشند. والدین و بچه ها باید روابط دوستانه و نزدیکی با هم داشته باشند و در مرحله بعد والدین باید مهارتهای اجتماعی (قدرت نه گفتن، ابراز وجود، اعتماد به نفس) و توانمندیهای (درسی، ورزشی، هنری و...) او را تقویت کنند. درنهایت، وقتی محیط خانه هم گرم و گیرا باشد، خانواده هر شب، حتی نیم ساعت دور هم بنشینند و از مسائل روزشان بگویند و بچه ها از درس و دوستهایشان تعریف کنند و خوشحال باشند، دیگر نیازی به کنترل بچه ها نخواهد بود و از صحبتهای بچه ها، مسیری که در آن قرار دارند، برای والدین مشخص میشود. بنابراین کنترلها باید نامحسوس باشد و کارهایی مثل جستجو در وسایل اتاق، کیف مدرسه و... فقط باعث بی اعتماد شدن بچه ها به والدین و فاصله گرفتن آنها میشود.
در چنین مواقعی، بچه ها از روشهای منحصربفردی برای دور زدن والدین استفاده خواهند کرد! بهترین کار این است که والدین در دوران ابتدایی که بچه ها معصوم ترند و ارتباط نزدیکتری با ایشان دارند، ارتباط موثری با آنها برقرار کنند تا دوران نوجوانی ایمن و سالمی را پشتسر بگذارند. به بچه ها عشق بدهید استقلال طلبی مطرح است، بچه ها دوست دارند مثل بزرگترها رفتار کنند و کارهایی میکنند که به زعم خودشان، دیگران تصور کنند بزرگ شده اند بنابراین ممکن است با سیگار کشیدن و... بخواهند در میان همسالان، خودی نشان دهند چون در این سن نقش همسالان به شدت پررنگ است و تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بر همسالان برای آنها مهم میشود.
در این میان بچه هایی که عزت نفس پایین و ضعیفی دارند و دچار اختلالات شخصیتی هستند، بیشتر از بچه هایی که سلامت روان دارند و در خانواده هایی با ساختار قوی رشد کرده اند، از همسالان تاثیر میگیرند و بیشتر سراغ سیگار و سایر مواد مخدر میروند. همچنین احتمال آلوده شدن بچه های خجالتی که قدرت «نه گفتن» ندارند، بسیار بیشتر است؛ این بچه ها به تحریک همسالان و شنیدن جمله هایی مثل اینکه: «تو بچه ای! هنوز بزرگ نشدی و...» به سمت مصرف سیگار و مواد دیگر سوق پیدا میکنند. بچه هایی که رفتارهای ضداجتماعی دارند و مدام دوست دارند مخالفت کنند، رفتار پرخاشگرانه دارند و در خانواده های نابسامان زندگی میکنند هم بیشتر به سمت اعتیاد کشیده میشوند. در ضمن نباید فشارهایی را که در بعضی مدارس، چه از لحاظ اعتقادی و چه از لحاظ نظم و انضباطهای سختگیرانه، به بچه ها وارد میشود، دستکم گرفت چون این موارد هم میتواند تسهیلکننده راه اعتیاد دانش آموزان باشد.
دخترها دیگر مستثنی نیستند!
در حال حاضر همانطور که قلیان کشیدن برخلاف گذشته، بین دخترها مد شده، اعتیاد نیز بین بچه ها باب شده و معمولا بسیار با افتخار از این موضوع یاد میکنند؛ مثل اینکه کار مهمی انجام میدهند! در گذشته شاید سیگار و قلیان کشیدن و حتی اعتیاد به مواد افیونی مردانه بود اما در حال حاضر نهتنها بسیاری دختران گول ظاهر شیک بستهبندی سیگارها و برچسب «مخصوص خانمه» را میخورند بلکه در مصرف سایر مواد هم از دیگر آقایان هیچچیز کم ندارند و الگویی کاملا مشابه بین دختران و پسران معتاد وجود دارد.
در گذشته انواع اعتیاد بین خانمها بسیار کمتر بود اما متاسفانه در حال حاضر تعداد دخترهای معتاد بیشتر شده و این مصرفکنندگان در تمام اقشار جامعه اعم از ضعیف و مرفه، دیده میشود. گرایش به موادمخدر در دختران در اغلب موارد اولین بار در مهمانی ها اتفاق میافتد و حالت تفریح، سرگرمی و کنجکاوی دارد. وقتی حال خوبی را تجربه میکنند، به دنبال تجربه دوباره، مجبور به مصرف مجدد و بیشتر مواد میشوند و اینجاست که به مرور معتاد میشوند.
امنیت با طعم سیگار و مخدر!
معمولا افرادی سراغ سیگار و بعد مواد افیویی میروند که احساس آرامش کافی ندارند یا آشفته هستند که با کشیدن سیگار و... آرامش میگیرند. البته این آرامش تلقینی بیش نیست و انگار این افراد به نوعی بازگشت به دوره کودکی دارند چرا که در کودکی انگشت مکیدن و شیر خوردن برای کودک آرامشبخش است و افرادی که به نوعی در این دوران تثبیت شده اند، در بزرگسالی هم با رفتارهایی مثل سیگار کشیدن، در پی دستیابی به امنیت روانی هستند. به بیان دیگر، شاید بتوان گفت شروع اعتیاد به قلیان، سیگار و... به دلیل فشار همسالان باشد اما در ادامه افراد به نوعی برای فرار از فشارهای روانی و تخلیه روانی خودشان است که به این مواد عادت و اعتیاد پیدا میکنند.
اول «خانه»، بعد «مدرسه»
از آنجا که بخش اعظم زندگی بچه ها در خانه سپری میشود، مهمترین دارایی هر فرد خانهاش است و هرقدر بر نقش خانه و خانواده در پیشگیری یا بروز اعتیاد تاکید شود، باز هم کم است! اثر مدرسه، همسالان و جامعه کم نیست اما هیچچیز مثل والدین معتاد، خانه ناآرام (که آرامش را از بچه میگیرد)، نادیده گرفته شدن بچه در خانواده و... در گرایش او به سمت اعتیاد موثر نیست. بچه هایی که سلامت روانی خوبی دارند، مهارت اجتماعی قوی دارند و نقطه اتکایی برای بالیدن به خود دارند، کمتر به سمت و سوی مواد مخدر کشیده میشود چرا که همه انسانها نیازمند بالیدن به خود هستند.
البته مدرسه هم میتواند در پیشگیری از اعتیاد دانش آموزان موثر باشد. مدارسی که به دلیل قوانین سختگیرانه باعث تقابل دانش آموزان با مدیر و معلم نمیشوند، میتوانند در این راه برخورد موثری داشته باشند. وقتی روابط دوستانه بین معلمها و بچه ها برقرار باشد، معلم میتواند برای دانشآموزی که از شرایط نامناسب خانه رنج میبرد، مثل یک دوست یا مشاور خوب عمل کند. مثلا با شناسایی و تقویت توانمندیهای دانشآموز امنیت روانی او را تامین کند و بچه بداند اگر در خانه آرامش ندارد، حداقل امنیت روانیاش در مدرسه برقرار است.
منبع :www.sefidak.com