یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. یک دایناسور کوچولو بود که پدر و مادرش او را «نی نی» صدا می زدند. مادرش به او می گفت: «نی نی مامان.» پدرش به او می گفت: «نی نی بابا.»


چند بچه سنجاب هم همین حرف را به او زده بودند. تازه آن ها به او گفته بودند: «تو قدّ یک درخت بزرگی، فقط برای بابا و مامانت نی نی هستی.» آن وقت نی نی دایناسور دلش تنگ شد. حوصله اش سر رفت و یواشکی گریه کرد. یک روز آفتابی که خورشید خانم موهای طلایی اش را روی دشت پهن کرده بود، چند بچه خرگوش و سنجاب روی تپه ی سبز قایم موشک بازی می کردند. نی نی دایناسور هم بازی آن ها را تماشا می کرد. یک دفعه سر و کله ی گرگ پیدا شد.


چشمان گرگ از خوشحالی برقی زد. با خنده گفت: «به به، امروز چه غذاهایی چاق و تپلی گیرم آمده!» بعد زبان درازش را دور دهانش چرخاند. حیوان های کوچولو با دیدن گرگ جیغ کشیدند. قلبشان مثل یک گنجشک تند تند می زد. هر چه فرار می کردند گرگ به آن ها نزدیک می شد.


یک دفعه یکی از بچه خرگوش ها گفت: «برویم پشت نی نی دایناسور، بعد همه دویدند و پشت نی نی دایناسور قایم شدند.

نی نی دایناسور مهربان


گرگ به نی نی دایناسور رسید، نفس نفس می زد و زبانش در آمده بود. بچه خرگوش ها و سنجاب کوچولوها روی پاهایشان می پریدند و گریه می کردند. دل نی نی دایناسور پر از غصّه شد. خودش را روی گرگ خم کرد و گفت: «آن ها دوستان من هستند. هر چه زودتر از این جا برو.» دل گرگ لرزید. پیش خودش فکر کرد چه بد شانسی آورده ام؛ اما به نی نی دایناسور گفت: «اگر نروم چه کار می کنی؟ نی نی دایناسور با عصبانیّت گفت: «اگر نروی با دست های بزرگم تو را هل می دهم تا از روی تپه بیفتی.» گرگ نمی خواست گرد و قلنبه شود، نمی خواست قل بخورد و از تپه بیفتد.


این بود که دمش را روی کولش گذاشت و فوری از آنجا رفت. بچه خرگوش ها و بچه سنجاب ها خوشحال شدند. با صدای بلند خندیدند و دور نی نی دایناسور چرخیدند.


پدر و مادر نی نی دایناسور از آن دور، تپه را نگاه کردند و خوشحال شدند. چون حالا روی تپه ی سبز، نی نی دایناسور آن ها با چند سنجاب و خرگوش مشغول بازی بودند.

,قصه ,<strong><a target='_blank' class='mjtip' style='color:#000' title='قصه کودکان' href='http://koodakan.akairan.com/koodak/roshd1/201472602934.html'>قصه کودکان</a></strong>, قصه گو, نوار قصه ,قصه های کودکانه, قصه های کودکانه, <strong><a target='_blank' class='mjtip' style='color:#000' title='قصه برای کودکان' href='http://koodakan.akairan.com/koodak/roshd1/201472602934.html'>قصه برای کودکان</a></strong>, <strong><a target='_blank' class='mjtip' style='color:#000' title='قصه کودک' href='http://koodakan.akairan.com/koodak/roshd1/201472602934.html'>قصه کودک</a></strong>, <strong><a target='_blank' class='mjtip' style='color:#000' title='شعر های کودکانه' href='http://koodakan.akairan.com/koodak/kodakane1/sher-koodakane.html'>شعر های کودکانه</a></strong>, <strong><a target='_blank' class='mjtip' style='color:#000' title='شعر کودک' href='http://koodakan.akairan.com/koodak/kodakane1/sher-koodakane.html'>شعر کودک</a></strong>, <strong><a target='_blank' class='mjtip' style='color:#000' title='شعر کودکانه' href='http://koodakan.akairan.com/koodak/kodakane1/sher-koodakane.html'>شعر کودکانه</a></strong>, کودکان, شعر خواندن,قصه نی نی دایناسور مهربان ,قصه ,قصه کودکان, قصه گو, نوار قصه ,قصه های کودکانه, قصه های کودکانه, قصه برای کودکان, قصه کودک, شعر های کودکانه, شعر کودک, شعر کودکانه, کودکان, شعر خواندن,قصه نی نی دایناسور مهربان