آکاایران: تغییرات روانی در دوران بلوغ


بلوغ پدیده ای گسترده و همه جانبه شامل تغییرات جسمی و روانی است که در مرحله انتقال از کودکی به بزرگسالی (یعنی دوره نوجوانی) رخ می دهد .....

  
بلوغ پدیده‌ای گسترده و همه جانبه شامل تغییرات جسمی ‌و روانی است که در مرحله انتقال از کودکی به بزرگسالی (یعنی دوره نوجوانی) رخ می‌دهد، بلوغ حدوداً 7 سال طول می‌کشد (12-11 سالگی تا 19-18 سالگی). دخترها به طور کلی بلوغ را راحت‌تر و بهتـر از پسرها طـی می‌کنند. همه ما گرچه این دوره را سپری کرده‌ایم، ولی وقتی با نوجوانی روبرو می‌شویم به خصوص که این نوجوان فرزندمان باشد، قوی‌ترین احساس ما احساس ترس و خطر است. ترس از اعتیاد، ارتباط با دوستان نامناسب و تأثیرپذیری از آنها، ارتباط با جنس مخالف، رانندگی بی محابا و کلاً رفتارهای پرخطر دیگر. در این مقوله سعی شده‌است به شما کمک شود تا به احساسات خود بیشتر واقف گشته تا از این راه کنترلی بر رفتار و ارتباط متقابل خود با نوجوانتان داشته باشید تا آنها بلوغ را راحت‌تر طی کنند. بدیهی است اولین قدم آگاهی یافتن از اتفاقات و تغییرات دوره بلوغ است. از آنجا که تغییرات جسمی ‌بلوغ در مقوله دیگری ذکر شده، در این جزوه تغییرات روانی بلوغ، مد نظر ماست که در زیر  می‌آید.

 اجتماعی شدن:
در این دوره برای نوجوان دنیای بیرون به محیط خانه و خانواده ارجحیت دارد. از خانه و افراد آن فاصله می‌گیرد. دوست دارد بیشتر اوقات خود را با دوستان در محیط بیرون از منزل بگذراند، و تمایل به شرکت در فعالیت های گروهی دارد. اگر این رفیق طلبی از سوی والدین بد تعبیر شود منجر به ایجاد محدودیت و در نتیجه مقاومت و واکنش نوجوان می‌شود. اگر نوجوان 17 ساله‌ای هنوز محیط خانه برای او محیط اول است و در تمام فعالیت‌هایش وابسته به والدین است باید در سلامت روانی او دقت کرد.
تمایل به استقلال :
در دوره بلوغ، نوجوان فاصله عاطفی‌اش را با والدین زیاد می‌کند. صدایی از درونش می‌گوید: باید دور شوم، باید این بند که مرا به والدین می‌چسباند، اندکی سست شود. تا بتوانم به تنهایی و بطور مستقل در امور زندگیم تصمیم بگیرم. که البته این ندای درونی صدای سالمی ‌است ولی اکثراً توسط والدین بد تعبیر می‌شود و معنای بی‌مهری، دوست نداشتن، فاصله انداختن از آن استنباط می‌شود. باید به فرزندان خود اجازه استقلال و عدم وابستگی را بدهیم. دخالت در امور آنها به صورت گسترده، با مقاومت آنها به شکل پرخاشگری، فحاشی و بی‌احترامی‌ همراه می‌گردد.
 منفی گرایی:
(نه _ من می‌توانم به تنهایی عمل کنم ـ به من نگویید چه بکنم چگونه لباس بپوشم، آرایش موهایم چگونه باشد). در واقع این منفی گرایی تلاشی است تا نوجوان به والدین و اطرافیانش بگوید که تفکر و راه خاص خودش را دارد و می‌خواهد عدم وابستگی‌اش را نشان دهد.
تقاضای حریم و خصوصی بودن:  
نوجوان نمی‌خواهد کسی به حریم خصوصی او وارد شود، درب اتاقش را قفل می‌کند، پنهانی چیزهایـی می‌نویسد و نمی‌خـواهد کسی دفترچه خاطرات و نوشته‌هایش را بخواند، نمی‌خواهد کسی به کشوی میز و قفسه کمد او دست بزند و … پس بدون اجازه به دنیای خصوصی آنها وارد نشویم و به آنها اجازه راز و حریم بدهیم.
خود مداری :
در این دوره، نوجوان، خود را در مرکز هستی می‌بیند فکر می‌کند فقط خودش هست و دنیا و تفکراتش.  به همین دلیل نقطه نظرات شخص مقابل برایش قابل فهم نیست و این همان چیزی است که ما آن را تحت عنوان خودرأیـی و لجاجت تعبیر می‌کنیم.
همانندسازی و الگوبرداری از دیگران:
در دوره بلوغ نوجوان احتیاج به همراه و الگو دارد، اگر تنها بماند، اگر کسی نباشد الگوی مناسبی در اختیار وی بگذارد خطر آغاز می‌شود. در این دوره است که فرد مرتب، چیزهایی را از دیگران قرض می‌گیرد و آنها را برای خود درونی می‌کند. معمولاً برخلاف میل والدین، نوجوان الگوهای خود را بیشتر از محیط بیرون انتخاب می‌کند. از معلم، دوست وممکن است پدر از دید او  الگوی مناسبی نباشد.

گرچه ما انتظار نداریم که کودکان ما صددرصد ارزشها و اعتقادات ما را بپذیرند ولی باید کاری کنیم که ما را کاملاً هم رد نکنند. باید جامعه‌ای بوجود بیاوریم که الگوهایی مناسبی را در اختیار نوجوانمان قرار دهد. تا نهایتاً او شخصیت واحد و هویت خود را بیابد.

جنسی شدن:
این همان چیزی است که بیشترین ترس ما را به عنوان والد از بلوغ برمی‌انگیزد. در این دوره نوجوان جنس مخالف را می‌شناسد و اقدام به برقراری ارتباط با وی می‌کند. چه بکنیم که نوجوان ما، جنسی شدن را انکار نکند و افراط هم نکند، چه بکنیم که نوجوان ما جنس مخالف خود را به طریق سالمی‌بپذیرد، کنترل ما چگونه باشد تا او را در حد  اعتدال نگه دارد؟
رشد اخلاقیــات :
در اواخر دوره بلوغ و اوایل جوانی شکل مشخصی از اخلاق بوجود می‌آید. اخلاق در واقع مشارکت در قوانین، وظایف و استاندارهای جامعه است. وقتی نوجوان با پدیده‌های اجتماعی پذیرفته شده ولی متضاد و متفاوت روبرو می‌شود بر اساس حس فردی خود از وجدان به قضاوت می‌نشیند. دوره نوجوانی دوره درونی شدن اصول اخلاقی و کنترل رفتارهاست.
رشد تفکر انتزاعی:
اکثر نوجوانان در این دوره با سؤالات اصلی هستی روبـرو می‌شوند: از کجا آمده‌ام؟ به کجا می‌روم، چه باید بکنم، خدا کجاست و کیست؟ و نوجوان بر اساس رشد شناختی و استعداد درونی خود به سمت ادبیــات، فلسفه، عرفان، ریاضیات، اخلاق، قانون و ورزش می‌رود.
شکل گیری شخصیت و هویت:
هرچه به آخر بلوغ نزدیک می‌شویم نهایتا“‌ نوجوان چیزهای قرض گرفته شده از الگوهایش را درونی می‌کند و شخصیت خاص خــود را می‌یابد، حال دیگر می‌داند کیست؟ از زندگی چه می‌خواهد؟ کجا می‌خواهد برود؟ علاقمندی‌هایش چیست؟ برنامه‌اش برای شغل، ادامه تحصیل و ازدواج چیست؟

 

با درک احساسات نوجوان، آرام و انعطاف پذیر کردن محیط،

 اجازه رشد و پیدا کردن هویت را به او بدهیم

تهیه شده توسط خانم دکتر فریبا عربگل
 اختصاصی سیمرغ      www.seemorgh.com/health
 
مطالب پیشنهادی:
 راهکارهای طلایی؛ فرزندتان حتی یک پک هم به سیگار نخواهد زد!!
داشتن اعتماد به نفس را به کودکان بیاموزید
چرا کودکم از جدایی می ترسد!؟
 دخالت تکنولوژی در شخصیت کودکان ما
 
.

منبع :