خانواده ایرانی - عبداله نیکومنش: همه ما فرزندانمان را دوست داریم . آنها عزیزترین کسانی هستند که ما در زندگی خود داریم . برایشان بهترین آرزوها را داریم و عمیقا مایلیم فرزندانمان در همه ابعاد بهترین باشند و فردی موفق در زندگی خود .
همه والدین دوست دارند فرزندشان با بچه های دیگر متفاوت باشد ، بهترین باشد ، نابغه ای که از همه همسالان باهوشتر است ، مورد توجه دیگران است و در میان فرزندان اقوام و آشنایان و اطرافیان چون گوهری می درخشد !
قسمت عمده ای از درآمد خانوارهای متوسط به بالا نیز در کشور صرف تربیت فرزندان می شود ، از کلاسهای گوناگون فوق برنامه تا مدارس غیر انتفاعی و بسته های آموزشی و تقویت هوش !
اما آیا تا کنون با خود اندیشیده ایم که این امر واقعا تا چه حد امکانپذیر است ؟
اینکه ما تمام تلاش خود را برای رشد و تربیت هرچه بهتر فرزندانمان بکار بگیریم هیچ ایرادی ندارد و اصولا یکی از وظایف والدین است .
اما اینکه بدون در نظر گرفتن استعداد و توان خدادادی و ظرفیت فرزندمان و صرفا با نگاه تک بعدی به امکاناتی که در اختیار او قرار داده ایم ، از او انتظاراتی داشته باشیم که در توان او نیست و یا اصولا لازم نیست که فردی واجد همه این شرایط و توانایی ها و استعداد ها باشد ، درست است ؟
حتما سراغ دارید بچه هایی را که پدر و مادرهایشان آنها را از صبح تا شب از این کلاس به آن کلاس و از این آموزشگاه به آن اموزشگاه به دندان می کشند ، و انتظار دارند نابغه ای بسازند که هم فرانسه می داند ، هم انگلیسی ، هم استاد نقاشی است و هم پیانیستی زبده ، هم شناگری ماهر است هم والیبالیستی در حد تیم ملی و از همه مهمتر ، در آینده ای نه چندان دور عکس او را درمیان ده نفر اول کنکور سراسری خواهیم دید !
شاید در ابتدا و در مراحل آولیه آموزش این امر خوشایند به نظر برسد . و وقتی فرزندشان در میان همسالان خود نتهای موسیقی را می داند ، آهنگ مبارک باد را می نوازد ، یک اتود نقاشی میزند و یا چهار کلمه به فرانسه می گوید ،بسیار به خود و فرزندشان ببالند .
اما فکر میکنید تا کجا میتوان ادامه داد ؟ بی تردید روزی خواهد رسید خود و فرزندتان از اینهمه کلاس خسته شده اید ، فرزندتان به سرعت روزهای اول پیشرفت نمی کند و همین عدم پیشرفت شما و او را سرخورده و نا امید کرده است .
آرام آرام از تعداد کلاسها کم میشود ، و کار به جایی میرسد که فرزند شما تمایلی به انجام امور درسی و آموزشی روزمره خود نیز ندارد ، زیرا نا امید ، بی اعتماد به نفس و سرخورده شده است . والدین این را به راحتی درک نمیکنند ، باز هم کلاس بیشتر وفشار مضاعف ، که نتیجه ای معکوس در پی دارد .
کوچکترین اثر این موضوع احساس شرمساری است که بعدها و در میان جمع برای شما و فرزندتان روی خواهد داد که اصولا چندان مشکلی نیست .
مشکل اصلی اینجاست که عدم موفقیت در همه این زمینه ها ، که طبیعی هم هست ، اعتماد به نفس فرزند شما را به شدت کاهش داده و او را از پیشرفت طبیعی در مسیر زندگی خود نیز بازخواهد داشت .
دوستی را به یاد می آورم که خواهر و برادر بزرگترش دانشجوی پزشکی بودند . او با ما در دبیرستان فرزانگان همکلاس بود و مدام به او القا شده بود که خواهر و برادر عادی تو دانشجوی پزشکی هستند ، تو که در فرزانگان درس میخوانی خدا می داند که صاحب چه استعدادی هستی و به کجا باید برسی .
بنده خدا از روز اول دبیرستان دغدغه کنکور و المپیاد و هزار مسئله دیگر داشت . سال آخر دبیرستان به خاطر فشارها و استرس های وارد شده اختلال روانی پیدا کرد و نهایتا در یک رشته کاردانی ، آنهم با مکافات ادامه تحصیل داد !
فراموش نکنیم :
1- خداوند به هر کس به اندازه ای بهره ای از هوش و استعداد و توان یادگیری داده است . هیچکس نه میتواند و نه اصولا نیت این را دارد که منکر اثر آموزش و پیگیری آن در افراد شود ، اما آیا میتوان پذیرفت که هر آموزشی در هر سطحی و برای هر کسی موثر باشد و او را در هر آنچه آموزش دیده توانمند سازد ؟
2- ضرورتها را تشخیص دهید و در همان حد برای فرزندان زمینه آموزش و یادگیری را فراهم کنید . خوب است که فرزند شما ورزش کند و یک رشته ورزشی مناسب را دنبال کند ، اما قرار نیست او مانند قهرمانان المپیک دوران باستان در همه رشته های ورزشی نام آور باشد !
به یاد داشته باشید ورزش در یک رشته مناسب جهت حفظ سلامتی برای فرزند شما کافیست .دانستن زبان انگلیسی یک ضرورت است . اما قرار نیست فرزند شما مثل بلبل انگلیسی حرف بزند و همزمان آلمانی و فرانسه را هم بداند .
مگر او کیست ؟ نکند چون فرزند شماست باید حائز همه این شرایط باشد ؟ ! ؟ بگذارید کودکانتان قدری کودکی کنند !
3- به فرزندان اجازه بدهید شکست و ناکامی را در زندگی خود تجربه کند . اینکه شما مدام او را در سایه حمایت خود بگیرید ، جلوی شکست خوردن او را بگیرید و خرابکاریهایش را بدون اینکه آب در دلش تکان بخورد ترمیم کنید نمی تواند تا ابد ادامه پیدا کند .
هم توان شما محدود است و هم اصولا همیشه در زندگی او نخواهید بود . فرزند شما روزی مستقل خواهد بود ، در این جامعه زندگی خواهد کرد و بی تردید طعم ناکامی و شکست را خواهد چشید .
طوری رفتار کنید که ظرفیت ، آمادگی و توان مقابله با این موضوع را داشته باشد ، در غیر اینصورت با اولین تلنگری که شما در کنارش نباشید ، فروخواهد ریخت .
4- و نهایتا فراموش نکنید ، ما والدین فرزندانمان هستیم ، نه خداوند فرزندانمان . وظیفه ماست در حد توانمان در تربیت و موفقیت آنان کوشا باشیم . سهمی از موفقیت ها و ناکامی ها را برای فرزندانمان باقی بگذاریم .
همه والدین دوست دارند فرزندشان با بچه های دیگر متفاوت باشد ، بهترین باشد ، نابغه ای که از همه همسالان باهوشتر است ، مورد توجه دیگران است و در میان فرزندان اقوام و آشنایان و اطرافیان چون گوهری می درخشد !
قسمت عمده ای از درآمد خانوارهای متوسط به بالا نیز در کشور صرف تربیت فرزندان می شود ، از کلاسهای گوناگون فوق برنامه تا مدارس غیر انتفاعی و بسته های آموزشی و تقویت هوش !
اما آیا تا کنون با خود اندیشیده ایم که این امر واقعا تا چه حد امکانپذیر است ؟
اینکه ما تمام تلاش خود را برای رشد و تربیت هرچه بهتر فرزندانمان بکار بگیریم هیچ ایرادی ندارد و اصولا یکی از وظایف والدین است .
اما اینکه بدون در نظر گرفتن استعداد و توان خدادادی و ظرفیت فرزندمان و صرفا با نگاه تک بعدی به امکاناتی که در اختیار او قرار داده ایم ، از او انتظاراتی داشته باشیم که در توان او نیست و یا اصولا لازم نیست که فردی واجد همه این شرایط و توانایی ها و استعداد ها باشد ، درست است ؟
حتما سراغ دارید بچه هایی را که پدر و مادرهایشان آنها را از صبح تا شب از این کلاس به آن کلاس و از این آموزشگاه به آن اموزشگاه به دندان می کشند ، و انتظار دارند نابغه ای بسازند که هم فرانسه می داند ، هم انگلیسی ، هم استاد نقاشی است و هم پیانیستی زبده ، هم شناگری ماهر است هم والیبالیستی در حد تیم ملی و از همه مهمتر ، در آینده ای نه چندان دور عکس او را درمیان ده نفر اول کنکور سراسری خواهیم دید !
شاید در ابتدا و در مراحل آولیه آموزش این امر خوشایند به نظر برسد . و وقتی فرزندشان در میان همسالان خود نتهای موسیقی را می داند ، آهنگ مبارک باد را می نوازد ، یک اتود نقاشی میزند و یا چهار کلمه به فرانسه می گوید ،بسیار به خود و فرزندشان ببالند .
اما فکر میکنید تا کجا میتوان ادامه داد ؟ بی تردید روزی خواهد رسید خود و فرزندتان از اینهمه کلاس خسته شده اید ، فرزندتان به سرعت روزهای اول پیشرفت نمی کند و همین عدم پیشرفت شما و او را سرخورده و نا امید کرده است .
آرام آرام از تعداد کلاسها کم میشود ، و کار به جایی میرسد که فرزند شما تمایلی به انجام امور درسی و آموزشی روزمره خود نیز ندارد ، زیرا نا امید ، بی اعتماد به نفس و سرخورده شده است . والدین این را به راحتی درک نمیکنند ، باز هم کلاس بیشتر وفشار مضاعف ، که نتیجه ای معکوس در پی دارد .
کوچکترین اثر این موضوع احساس شرمساری است که بعدها و در میان جمع برای شما و فرزندتان روی خواهد داد که اصولا چندان مشکلی نیست .
مشکل اصلی اینجاست که عدم موفقیت در همه این زمینه ها ، که طبیعی هم هست ، اعتماد به نفس فرزند شما را به شدت کاهش داده و او را از پیشرفت طبیعی در مسیر زندگی خود نیز بازخواهد داشت .
دوستی را به یاد می آورم که خواهر و برادر بزرگترش دانشجوی پزشکی بودند . او با ما در دبیرستان فرزانگان همکلاس بود و مدام به او القا شده بود که خواهر و برادر عادی تو دانشجوی پزشکی هستند ، تو که در فرزانگان درس میخوانی خدا می داند که صاحب چه استعدادی هستی و به کجا باید برسی .
بنده خدا از روز اول دبیرستان دغدغه کنکور و المپیاد و هزار مسئله دیگر داشت . سال آخر دبیرستان به خاطر فشارها و استرس های وارد شده اختلال روانی پیدا کرد و نهایتا در یک رشته کاردانی ، آنهم با مکافات ادامه تحصیل داد !
فراموش نکنیم :
1- خداوند به هر کس به اندازه ای بهره ای از هوش و استعداد و توان یادگیری داده است . هیچکس نه میتواند و نه اصولا نیت این را دارد که منکر اثر آموزش و پیگیری آن در افراد شود ، اما آیا میتوان پذیرفت که هر آموزشی در هر سطحی و برای هر کسی موثر باشد و او را در هر آنچه آموزش دیده توانمند سازد ؟
2- ضرورتها را تشخیص دهید و در همان حد برای فرزندان زمینه آموزش و یادگیری را فراهم کنید . خوب است که فرزند شما ورزش کند و یک رشته ورزشی مناسب را دنبال کند ، اما قرار نیست او مانند قهرمانان المپیک دوران باستان در همه رشته های ورزشی نام آور باشد !
به یاد داشته باشید ورزش در یک رشته مناسب جهت حفظ سلامتی برای فرزند شما کافیست .دانستن زبان انگلیسی یک ضرورت است . اما قرار نیست فرزند شما مثل بلبل انگلیسی حرف بزند و همزمان آلمانی و فرانسه را هم بداند .
مگر او کیست ؟ نکند چون فرزند شماست باید حائز همه این شرایط باشد ؟ ! ؟ بگذارید کودکانتان قدری کودکی کنند !
3- به فرزندان اجازه بدهید شکست و ناکامی را در زندگی خود تجربه کند . اینکه شما مدام او را در سایه حمایت خود بگیرید ، جلوی شکست خوردن او را بگیرید و خرابکاریهایش را بدون اینکه آب در دلش تکان بخورد ترمیم کنید نمی تواند تا ابد ادامه پیدا کند .
هم توان شما محدود است و هم اصولا همیشه در زندگی او نخواهید بود . فرزند شما روزی مستقل خواهد بود ، در این جامعه زندگی خواهد کرد و بی تردید طعم ناکامی و شکست را خواهد چشید .
طوری رفتار کنید که ظرفیت ، آمادگی و توان مقابله با این موضوع را داشته باشد ، در غیر اینصورت با اولین تلنگری که شما در کنارش نباشید ، فروخواهد ریخت .
4- و نهایتا فراموش نکنید ، ما والدین فرزندانمان هستیم ، نه خداوند فرزندانمان . وظیفه ماست در حد توانمان در تربیت و موفقیت آنان کوشا باشیم . سهمی از موفقیت ها و ناکامی ها را برای فرزندانمان باقی بگذاریم .
گردآوری توسط بخش رشد و تکامل کودک ، خلاقیت کودک سایت آکاایران