آکاایران: ترنم ادیبی ،مجری کوچولوی برنامه سلام کوچولو

آکاایران: نمی دانم شما به برنامه های رادیو گوش می دهید یانه؟ رادیو ایران هرروز ساعت نه و چهل و پنج دقیقه برنامه ای برای کوچولوها پخش می کند که جالب و شنیدنی است.اگر شما هم کودکی در خانه دارید،بهتر است در این ساعت او را پای رادیو بنشانید تا به این برنامه گوش کند و لذت ببرد.خانم عذرا وکیلی سالهاست که با کمک مجریان کوچولو،این برنامه را تهیه می کند.امروز می خواهم شما را با یکی از این مجریان کوچولو آشنا کنم.مصاحبه ی او را بخوانید تا با این کودک با استعداد و دوست داشتنی بیشتر آشنا شوید.

لطفا خودتان را معرفی کنید.

به نام خدا. من ترنم ادیبی هستم روز چهارشنبه دوازدهم مرداد سال 1379 در شهر تهران به دنیا آمدم.

من تنها فرزند خانواده هستم. درکلاس سوم ابتدایی دبستان دولتی شهدا هویزه منطقه 2 تهران درس می‌خوانم وگوینده برنامه سلام کوچولو رادیو هستم.

از چه سالی و با چه کسانی کار در رادیو را شروع کردی؟

از پنج‌ سال پیش برای اولین بار وارد رادیو شدم برنامه سلام کوچولو به تهیه‌کنندگی و اجرای خانم عذرا وکیلی و افراد مختلفی که خیلی از آنها رفتند و افراد جدیدی وارد شدند.

الان عوامل برنامه سلام کوچولو چه کسانی هستند و این برنامه چه ساعتی و از کدام شبکه رادیو پخش می‌شود؟

به جز من، آقایان علیرضا آقابابایی (آهنگساز برنامه)‌، رامین جواد‌پور، علی ‌پنجه‌ای و علی‌ اسدی هستند که در این برنامه در کنار خانم وکیلی کار می‌کنیم. برنامه سلام کوچولو هر روز به غیر از پنجشنبه و جمعه از ساعت یک‌ربع‌ به یازده تا یازده از رادیو ایران پخش می‌شود.

چطور شد که برای اولین بار با برنامه سلام کوچولو همکاری کردی؟

خیلی‌‌ها این سوال را از من می‌پرسند و می‌گویند حتما پارتی داشتی که رفتی رادیو در صورتی‌که من هیچ آشنایی در صداوسیما نداشتم و آشنایی ما با این برنامه خیلی اتفاقی صورت گرفت.

می‌توانی برایمان تعریف کنی؟

بله خرداد سال هشتادودو درنمایشگاه بین‌المللی محیط‌زیست با خانمی آشنا شدیم به نام خانم حوریه صداقتی که از گویندگان مهربان و توانای رادیو هستند. ایشان در آنجا برای بچه‌ها برنامه‌های آموزشی در زمینه محیط‌‌زیست اجرا می‌کردند و من هم یکی از شرکت‌کنندگان آن برنامه بودم. گاهی وقت‌ها برای این‌‌‌که بچه‌ها خسته‌ نشوند از ما می‌پرسیدند کی‌ بلده شعر بخونه و هر بار من از همه زودتر دستم را بالا می‌بردم و شعر آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم را می‌خواندم خانم صداقتی از این‌که من این‌قدر راحت ارتباط برقرار کردم و قشنگ شعر خواندم خوشش آمد. این نمایشگاه چند روز برگزار شد و چون پدرم هم از طرف شرکت‌شان در آنجا بودند. من هم هر روز با اصرار با مادرم به نمایشگاه می‌رفتم و هر بار هم کلاس آموزشی خانم صداقتی و هر بار شعر آهویی دارم خوشگله و…

تا این‌که روز آخر خانم صداقتی گفتند من بین این همه بچه، دختر شما را انتخاب و به خانم وکیلی تهیه‌کننده برنامه سلام کوچولو رادیو معرفی کردم، شماره‌ای را داد و گفت با این شماره تماس بگیرید و برای تست صدای ترنم وقت بگیرید. یادم می‌آید مادرم گفت: من از بچگی آرزوی رفتن به برنامه سلام کوچولو و دیدن خانم وکیلی را داشتم و حالا تو آرزوی منو برآورده کردی.

روز یکشنبه 24 تیر ما در استودیو سلام کوچولو رادیو بودیم خانم وکیلی از صدای من خوشش آمد و من ماندگار شدم تا امروز.

اولین بار که پشت میکروفن نشستی چه احساسی داشتی؟

بار اول که پشت میز نشستم چون خیلی کوچولو بودم صدایم به میکروفن نمی‌رسید برای همین خانم وکیلی من را روی پای خودش نشاند من نمی‌دانستم میکروفن چیه فقط خانم صدابردار به من گفت به این (منظور میکروفن)‌ نگاه کن و حرف بزن. اما من تمام حواسم به چراغ سبز و قرمز مربوط به ضبط استودیو بود. فهمیده بودم که اگر چراغ قرمز شد باید حرف بزنیم اگر سبز شد دیگر صدا ضبط نمی‌شود برای همین تا چراغ قرمز می‌شد و خانم صدابردار به خانم وکیلی اشاره می‌کرد که صحبت کنند من می‌‌گفتم: خانم وکیلی چراغ قرمز شد و خانم وکیلی می‌گفت: هیس اینها را نباید بگی و باز تا چراغ سبز می‌شد من می‌گفتم: خانم وکیلی چراغ سبز شد.

غیر از گویندگی در رادیو به کدام هنر علاقه‌مند هستی؟

شاید باور نکنید اما من همه کارهای هنری را دوست دارم اما فرصت یادگیری همه را ندارم ولی بیشتر از همه موسیقی، نقاشی، خطاطی و شعر را زیاد دوست دارم.

مدت 2 سال است که در آموزشگاه موسیقی،‌ دوره ارف (آموزش بلز و فلوت)‌ را زیر نظر استادانم خانم‌ها گلنار شهباززاده، ارمغان مهدوی و پرند نصری می‌گذرانم و ان‌شاءالله اسفند امسال فارغ‌التحصیل می‌شوم. من از استادانم که برایم زحمت زیادی کشیدند متشکرم سال آینده باید زدن ساز تخصصی را شروع کنم اما من هنوز ساز مورد علاقه‌ام را انتخاب نکرده‌‌ام.

به نقاشی هم خیلی علاقه دارم. از بچگی نقاشی با پاستل، آبرنگ، گواش و مدادرنگی را خیلی دوست دارم بهار سال 87 نقاشی من در زمینه تصویرگری قصص قرآن در آموزش و پرورش استان تهران اول شد و پاییز هم یک نقاشی در زمینه حجاب داده‌ام که هنوز جواب آن مشخص نشده است.

تصویرگری قصص قرآن که در آن برنده شدم داستان زندگی حضرت یوسف(ع)‌ بود در 3 قسمت تعریف خوابشان برای پدر حضرت یعقوب(ع)‌ که 11 ستاره با ماه و خورشید به او سجده کردند و به چاه افتادن ایشان توسط برادرانش و به زندان افتادنش به خاطر زلیخا.

در هفته چند ساعت کتاب مطالعه می‌کنی و بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خوانی؟

من علاقه زیادی به مطالعه کتاب دارم. شب‌ها اگر کارهایم را زود انجام دهم و درس‌‌هایم تمام شده باشد کتاب‌های قصه و شعر می‌خوانم بعضی وقت‌ها با مادرم بعضی از شعرهای شاهنامه را می‌خوانیم و مادرم برایم معنی می‌کند. در کنار این کتاب‌ها من کتاب‌های زبان انگلیسی را هم مطالعه می‌کنم چون استاد زبان انگلیسی‌ام خانم مرادی خیلی مرا به زبان علاقه‌مند کرد و من از ایشان هم متشکرم.

شیرین‌ترین خاطره هنگام گویندگی‌ات را تعریف کن.

از برنامه سلام کوچولو و کار با خانم وکیلی و دوستانم خاطرات زیادی دارم که شیرین‌ترین آنها مربوط به اوایل کارم می‌شود و یک خاطره نیست چند تا خاطره بامزه برایتان تعریف می‌کنم.

در برنامه اول خانم وکیلی ماه‌های تابستان را از من پرسید و من بلد نبودم خودشان به من یاد دادند و گفتند بگو تیر مرداد شهریور و من بعد از چند بار گفتن بالاخره یاد گرفتم و درست گفتم بعد خانم وکیلی از من پرسیدند ترنم در مورد دوقلوها چی می‌دانی و من که هنوز در فکر سوال قبلی بودم گفتم تیر مرداد شهریور و همه به حرف من خندیدند.

در یک برنامه دیگر خانم وکیلی پرسیدند ترنم توی فصل تابستان بهتره کدام ورزش را انجام دهیم؟ والیبال، شنا یا اسکی و من جدی گفتم: اسکی چون من برف‌رو بیشتر دوست دارم.

در برنامه‌ای قرار بود یک پیام بهداشتی در مورد دهان و دندان و مسواک به بچه‌ها بدهم و من گفتم بچه‌ها باید حتما از دندان‌های خودمان استفاده کنیم و نباید دندان‌هایمان را با هم عوض کنیم.

یادم رفت بگویم خاطرات من در رادیو و جاهای دیگر را مادرم در دفترچه‌ای یادداشت می‌کرد تا هرگز فراموش نشود.

برنامه‌ها را از روی متن اجرا می‌کنی یا نه؟ توضیح بده.

خانم وکیلی یک بار از روی متن تمام برنامه را برای همه ما توضیح می‌دهد و اگر داستان باشد نقش هر کدام از ماها را به ما می‌گوید، ولی هنگام ضبط بیشتر مطالب متن را فراموش کرده‌ایم و معمولا هر چه به ذهنمان برسد می‌گوییم. البته شعرها را قبل از این که باسواد شوم همان جا حفظ می‌کردم. مادرم برایم می‌خواند و من حفظ می‌شدم، اما الان از روی متن می‌خوانم.

دوست داری در آینده گوینده شوی یا شغل دیگری در نظر داری؟

خیلی دوست دارم در آینده گوینده‌ای بشوم که مردم از شنیدن صدای من لذت ببرند و رادیو را خاموش نکنند ولی در کنار گویندگی دوست دارم یک آهنگساز و استاد موسیقی بشوم تا به بچه‌ها هم موسیقی درس بدهم و هم خوب شعر خواندن و خوب صحبت کردن را یادشان بدهم.

حرفی داری که دوست داری به بچه‌های هم‌سن و سال خودت بگویی؟

دوست دارم به آنها بگویم قدر زندگی و پدر و مادرشان و سلامتی را بدانند. برای کارهایشان برنامه‌ریزی داشته باشند. هم بازی کنند و هم به موقع چیزهای جدید یاد بگیرند و وقت خود را بی‌خود تلف نکنند. بچه‌ها با همدیگر مهربان باشید و به بزرگ‌ترها در همه جا احترام بگذارید و بچه‌های کوچک‌تر از خودتان را اذیت نکنید.

و حرف آخر.

دلم می‌خواهد اگر اجازه دهید از کسانی که برایم زحمت کشیدند و من مدیون آنها هستم تشکر و قدردانی کنم.

از پدرم که از صبح زود تا شب کار می‌کند تا من و مادرم راحت زندگی کنیم و آرامش داشته باشیم و اجازه می‌دهد تا من در کلاس‌های مورد علاقه‌ام شرکت کنم تشکر می‌کنم.

از مادرم که همه جا همراه من است و هیچ وقت خسته نمی‌شود و برای تمام کارهایم مرا تشویق می‌کند.

از خانم عذرا وکیلی که هر چه در رادیو یاد گرفتم از اوست و اگر الان با شما صحبت می‌کنم به خاطر محبت‌های اوست.

 

با تشکر از وبلاگ ترانه های کودکان
 
.

منبع :