bxs1

بسیارى از مشکلات نسل جدید و جوانان ما از نداشتن روحیه اعتماد به نفس و خود باورى ریشه مى گیرد. ترس از ورود به اجتماعات و اظهار اندیشه ها، عدم پذیرش مسئولیت ها،بسیارى از ناکامى ها و عدم موفقیت ها، از جمله عوارض حقارت و نداشتن عزت نفس است که از دوران کودکی ریشه می گیرد.

پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است

تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است

 

بسیارى از مشکلات نسل جدید و جوانان ما از نداشتن روحیه اعتماد به نفس و خود باورى ریشه مى گیرد. ترس از ورود به اجتماعات و اظهار اندیشه ها، عدم پذیرش مسئولیت ها،بسیارى از ناکامى ها و عدم موفقیتها، از جمله عوارض حقارت و نداشتن عزت نفس است که از دوران کودکی ریشه می گیرد.

پدر و مادری که به خصوص جلوی دیگران، با فرزند خود رفتار مناسبی ندارند ، سر او داد زده و یا کتکش می زنند، و به کودکشان بی احترامی می کنند، در واقع او را تحقیر کرده و نمی دانند که ریشه های عدم اعتماد به نفس در فرزندشان، در حال شکل گرفتن است.

بنابراین تقویت شخصیت فرزندان، موجب به وجود آمدن بسترهاى مناسب براى ایجاد خصلت هاى نیکو و صفات ستوده خواهد شد.

براى همین یکى دیگر از وظایف والدین ، تقویت عزت نفس در کودکان است که آن را مى توان با شیوه هاى مختلفى پرورش داد. تکریم شخصیت فرزندان و احترام به آنان یکى از مهم ترین راه هاى تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس در آنان است .

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم مى فرماید:  فرزندان خود را احترام کنید و با آداب و شیوه هاى نیک با آنان رفتار نمائید. مهربانى و محبت به کودکان از عادات همیشگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بود. و آن یگانه اسوه اخلاق و ادب بر این شیوه خود پیوسته اصرار مى ورزید.

آن حضرت بارها امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را در دوران کودکى مورد محبت و احترام قرار داده و بدینوسیله روحیه اعتماد به نفس را در شخصیت آنان بالا مى برد. روزى پیامبر اکرم نشسته بودند که آن دو کودک وارد شدند، پیامبر به احترام آنان از جاى برخاسته و به انتظار ایستاد، لحظاتى طول کشید آنان نرسیدند.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله به طرف کودکان پیش رفت و از آنان استقبال نمود، بغل باز کرد هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و به آنان فرمودند: فرزندان عزیزم !مرکب شما چه خوب مرکبى است و شما چه سواران خوبى هستید.

از منظر على علیه السلام فرزند، همانند گل ظریف است و روحیه اى لطیف حساس دارد و معاشرت با وى باید حساب شده و احترام آمیز باشد.

من از طفولیت دریافتم که مادر چیز خوبى است، هنگامى که معلم مرا کودن خواند، او از من دفاع کرد

در اینجا ذکر داستانی پند آموز خالی از لطف نیست،آقا بزرگ تهرانى مى گوید: من خود شاهد بودم که میرزاى شیرازى چگونه با فرزند خود با کمال ادب رفتار مى کرد. یک بار که در خدمت ایشان بودم، فرزند خردسال ایشان داخل شد و پس از سلام همان جا ایستاد. میرزا اجازه نشستن داد و فرزند در نهایت ادب روى دو زانو نشست و چشم خویش را به زمین دوخت . میرزاى شیرازى به پرسش از حال و درس کودک خویش پرداخت و در طى گفت و گو، فرزندش را جز با کلمه آقا خطاب نمى کرد. پس از مدتى فرزند اجازه رفتن خواست . پدر اجازه داد و به احترام او کمى از جاى خود برخواست .

کودکانى که در دوران طفولیت از توجه و احترام بزرگترها، به ویژه والدین خود،برخوردار گردند، در زندگى آینده خویش افرادى عزتمند، موفق و داراى اعتماد به نفس خواهند بود؛ چرا که تکریم شخصیت کودکان که روحى لطیف و حساس دارند، حس ‍ خودباورى و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقویت کرده و زمینه رشد اخلاقى و ایجاد صفات نیک را در وجودشان فراهم مى آورد.

چنین فرزندانى در آینده ، شخصیتى مستقل و خود باور خواهند بود. امامان معصوم علیهمالسلام در معاشرت با فرزندانشان به این نکته توجه خاصى مبذول مى کردند.

توماس ادیسون در دوران کودکى ، نه تنها استعدادى از خود نشان نمى داد، بلکه فوق العاده کودن هم به نظر مى رسید، چون سرش بیش از حد بزرگ بود، اطرافیانش تصور مى کردند که به اختلال مشاعر دچار است .

سۆ الات عجیب و غریبى که از اطرافیان خود مى کرد، این گمان را بیش از پیش در آن ها تقویت مى کرد. حتى در مدرسه (وى بیش از سه ماه به مدرسه نرفت) از بس معلم خود را سۆ ال پیچ مى کرد به کودن ملقب گردید، براى همین روزى ادیسون از مدرسه گریان به خانه بازگشت و موضوع را به مادرش گفت.

مادر به سوى مدرسه روان شد از معلم به دلیل بی احترامی نسبت به پسرش بازخواست کرد. از آن روز به بعد مادر ادیسون تعلیم و تربیت پسرش را بر عهده گرفت. ادیسون بعدها که به اوج عظمت رسید، گفت: من از طفولیت دریافتم که مادر چیز خوبى است، هنگامى که معلم مرا کودن خواند، او از من دفاع کرد. من جدا تصمیم گرفتم ثابت کنم که او درباره من خطا نیندیشیده است و باز وى گفته است:تعلیم و تربیت مادرم را از دست نمى دهم.

اگر او مرا تشویق نمى کرد، شاید مخترع نمى شدم. مادرم عقیده داشت اغلب کسانى که پس از دوره بلوغ بد شده اند، اگر درکودکى نسبت به تعلیم و تربیت آنان توجه بیشترى مبذول مى شد، عضو عاطل و باطل جامعه نمى شدند. اگر توجه مادرم نبود، به احتمال قوى منحرف مى شدم . ولى ثبات قدم او، نیکى او، نیروهاى مۆ ثرى بودند که مرا از انحراف و گمراهى باز داشتند.

پس اگر می خواهید فرزندانتان عزت و اعتماد به نفس داشته باشند، از کودکی به آنها احترام بگذارید.

 

فرآوری : زینب عشقی

بخش خانواده ایرانی تبیان

با نگاهی به کتاب حقوق متقابل والدین و فرزندان،عبدالکریم پاک نیا

 

منبع : tebyan.net