تمام کسانی که به نحوی مسئولیت نگهداری کودکان را در غیاب والدین شان به عهده دارند با این جمله کاملا آشنا هستند: من مامانم رو می خوام! این دسته از کودکان بدون در نظر گرفتن گروه سنی شان از قرار گرفتن در فضای مهد یا هر مکان دیگری بدون مادر اظهار ناراحتی شدیدی می کنند و در بعضی موارد حتی واکنشهای بسیار شدیدی از خود نشان می دهند. از دید روانشناسان کودک، این خصیصه تحت عنوان اضطراب جدایی تعریف می شود که در برخی موارد می تواند به عنوان یک اختلال مرضی در کودک تشخیص داده شود. اکثر کودکان هنگام جدایی از مادر، درجاتی از اضطراب و ناراحتی را نشان می دهند که این موضوع هم برای کودک و هم برای مادر او دردناک است. در مرحله ای از سن کودک، این ترس و اضطراب یک پدیده رشدی طبیعی بوده و به نظر می رسد یک هدف تکاملی در پشت آن قرار گرفته است. درجاتی از اضطراب جدایی در کودکان پیش دبستانی، نشانه دلبستگی ایمن و سالم به مادر و مراقبت کننده او می باشد. در بسیاری از موارد این اضطراب در عرض 3 یا 4 هفته پس از ترک مادر کاهش یافته و متوقف می شود. اما زمانی می توان به این خصیصه از دیدگاه مرضی نگریست که با وجود طی شدن مدت زمان مدیدی از آغاز جدا شدن، کودک همچنان با رشد فزاینده این اضطراب مواجه می شود. برای کودکانی که تجربه جدایی های بسیار مکرر یا بسیار اندک از مادر داشته اند، جدایی، اضطراب بیشتری ایجاد می کند.

در نوزاد انسان رشد واکنش های اجتماعی و وابستگی به مادر که در ماههای هفتم تا نهم زندگی به حد اعلای خود می رسد، نخستین سنگ بنای اصلی رشد شخصیت شناخته شده است. با این وابستگی، نوزاد در واقع به نوع بشر می پیوندد و همه روابط متقابل اجتماعی بعدی بر این مبنی شکل می گیرد. در واقع نوزاد با شکل دادن وابستگی در خود زمینه شناخت افراد مهم و مؤثر را در زندگی بعدی، فراهم می کند.

بالبی معتقد است که اضطراب یک پاسخ اولیه به جدایی از مادر پس از رشد وابستگی در او است. بالبی جدا شدن از مادر و ابراز ناراحتی نوزاد از این جدایی را منشأ همه اضطراب های بعدی او می داند. او این جمله را از ویلیام جیمز نقل می کند که

منبع : tebyan.net