آکاایران: اخم های رضا

نگاه مهرآمیز به پدر و مادر، عبادت است.

بخش خانواده ایرانی تبیان

رضا روی راحتی نشسته بود. اخم کرده بود و پشتش به میز غذا بود. مامان گفت: رضا جان بیا شام بخور.

رضا با اخم به مامان نگاه کرد! جواب نداد و زود سرش را برگرداند.

بابا گفت: رضا جان بیا شام بخور.

رضا با اخم به بابا نگاه کرد! جواب نداد و زود سرش را برگرداند. مامان بزرگ رفت کنار رضا نشست و پرسید: چی شده مادرجان! چرا شام نمی خوری؟

رضا گفت: آخه بابا برایم سی دی پلنگ صورتی نخرید، گفت: چون تکلیف مدرسه را انجام نداده ای سی دی نمی خرم.

بابا گفت: اگر بیایی شامت را بخوری، فردا برایت می خرم.

رضا با اخم به بابا نگاه کرد و جواب نداد! مامان بزرگ گفت: آره مادرجان بیا شامت را بخور. اخم هایت را هم باز کن.

رضا گفت: من شام می خورم؛ ولی اخم هایم را باز نمی‎کنم.

مامان بزرگ گفت: مگر از عبادت کردن بدت می آید؟

- اخم کردن من چه ربطی به عبادت دارد؟ من که مسجد می روم و نمازم را می خوانم.

مامان بزرگ گفت: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)  فرمودند: نگاه مهرآمیز به پدر و مادر، عبادت است.

رضا کمی فکر کرد و بعد دست مامان بزرگ را گرفت و گفت: بریم شام بخوریم.

بعد با خنده به مامان گفت: مامانی برای من غذا بکش!

سیدسعید هاشمی

.

منبع : tebyan.net