از ویژگیهاى عصر جدید، جریان شتاب‏آلود زندگى است. حوادث و رویدادهاى گوناگون، آنچنان با وسعتْ پدید مى‏آیند که فرصت تفکّر و تأمّل را از آدمى سلب مى‏کنند. در نتیجه، مجالى براى تفرّج در دنیاى درون و جهان برون باقى نمى‏ماند و انسان، این موجود سرگشته و درمانده، نه تنها لذّت تفکّر را حس نمى‏کند، بلکه انگیزه کافى براى اندیشیدن در باب ضروریات زندگى را نیز در خود نمى‏یابد. حاصل این روند، بیگانگى او با خویشتن و جهان خارج از خویشتن است. ولى آنچه دردآورتر، عمیق‏تر و دشوارتر رخ مى‏نماید، بیگانگى با خود (عالم درون) است.

هویّت چیست؟

اریک اریکسون که نام او با «هویّت» پیوندى عمیق دارد مى‏نویسد: «هویتى که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که «او کیست؟»، نقشى که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایى آن را دارد که روزى به عنوان یک همسر یا پدر یا مادر باشد؟ آیا او على‏رغم نژاد، مذهب یا زمینه‏هاى ملى - که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه مى‏دهد - ، احساس اعتماد به نفس دارد؟».

1 . هویّت فردى

پیشتر از این در تعریف «هویّت» بیان شد که ابتدا براى فرد، و بویژه جوان، این پرسش که «من کیستم؟» مطرح مى‏شود و پس از آن «چه نقشى دارم؟» عنوان مى‏گردد. چنانچه بیشتر به معناى اول تأکید داشته باشیم، رابطه میان «خودشناسى» و «هویّت فردى» تعریف مى‏شود ؛ زیرا «هویّت» همان حقیقت شخص است که مشتمل بر صفات جوهرى اوست و این همان مقوله‏اى است که در «خودشناسى» به دنبال دست یافتن به آن هستیم. لذا مى‏توان گفت که با تحقّق خودشناسى، بخش عمده‏اى از هویّت فردى نیز محقّق مى‏شود.

2 - هویّت اجتماعى

 از نوجوانى به بعد به تدریج، گرایش به «اجتماعى شدن» در شکل دوست‏یابى و وفادارى به او ظاهر مى‏شود. یکى از صاحبنظران شخصیت مى‏نویسد: «عدم توانایى در انتخاب شغل و یا عدم ادامه تحصیل، غالباً نمودى از بحران هویّت یا گم گشتگى در نقش اجتماعى است. بسیارى از رفتارهاى ضد اجتماعى و ناسازگارانه افراد را مى‏توان از این دیدگاه توجیه نمود».

3 . هویّت خانوادگى

 در بحث هویّت، خانواده جوان از دو جنبه براى او حائز اهمیت است،  در جنبه اول رفتار کلامى و عملى والدین (على‏رغم سنین حساس جوانى) براى فرزند از نوعى اعتبار برخوردار است‏ و جنبه دوم ، کثرت ارتباطهاى جوان و والدین در درون نهاد خانواده است که به نوبه خود مى‏تواند هم آنها را به یکدیگر نزدیک‏تر و یا در مواردى دورتر نماید.

4 . هویّت دینى

از نیازهاى فطرى آدمى، گرایش به عشق و پرستش است، تجلّى چنین احساس و تمایلى، در اعمال و رفتار دینى، آشکار مى‏شود. بدیهى است که پیامدهاى تکوین هویّت دینى، احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و باورهاى آن مکتب است.

چگونگى شکل‏گیرى هویّت در فرد

براى شکل‏گیرى هویّت در فرد باید چند مسئله را در نظر گرفت که عبارت‏اند از:

یک. خودشناسى

شناخت آدمى از شخصیت خویشتن، همچون منشور کثیر الاضلاعى است که شامل جلوه‏ها و منظرهاى متنوّع و متعدّدى مى‏شود. اگر چه احاطه فرد به همه جوانب خویشتن خود، مقدور نیست ولى برخى از مهم‏ترین جنبه‏هاى خودشناسى چنین است.  شناختْ نسبت به تواناییها و استعدادهاى درونى، شناخت نسبت به ویژگیهاى رشد ، شناخت نسبت به نیازهاى اساسى روانى، شناخت نسبت به ضعفها و محدودیتهاى وجود خویشتن.

طرحى ساده براى خودشناسى

اینک با طرح چند پرسش ذیل مى‏توان به صورت عملى، جوانان را در زمینه خودشناسى یارى نمود:

 آیا به روشنى مى‏دانم که چه جنبه‏هاى خوب و سازنده‏اى در شخصیت من وجود دارد؟ و آیا توانسته‏ام این جنبه‏هاى مورد نظر را پرورش داده، به تقویت و توسعه آنها بپردازم؟  تا چه اندازه به جنبه‏هاى منفى خود، آگاهى دارم؟ و  آیا براى پذیرفتن آنها شجاعت روحى لازم را دارم؟  آیا سعى مى‏کنم که هر روز یکى از آنها را در وجود خود محو نموده، مجموعه آنها را تقلیل دهم؟  آیا تا به حال، عملى انجام داده‏ام که به ضرر خود و نفع دیگران باشد، یا برعکس؟ چه واکنشى در رابطه با تذکّر خیرخواهانه دوستانم انجام مى‏دهم؟

دو. داشتن هدف در زندگى

هدفها، آدمى را به کار و کوشش و تکاپو وامى‏دارند و روش زندگى او را معین مى‏کنند. در این زمینه، توجه به نکات پیشنهادى زیر مى‏تواند مفید واقع شود:

براى تعالى زندگى هدفهایى قابل قبول در نظر گیرند و به آنها ایمان داشته باشند. در صورت رسیدن به هدف مورد نظر، بلافاصله هدفى دیگر را جایگزین نمایند. آرمانهاى برتر و هدفهاى والاتر، نشان از اراده‏هاى پُرشور و آهنین دارند. پدیده‏هایى همچون تحصیل، اشتغال ، درآمد مکفى، زندگى مرفّه و شهرت، هیچ‏کدام هدف نهایى زندگى به شمار نمى‏آیند، بلکه همه اینها وسایل و ابزارى هستند براى رسیدن به هدف نهایى.

موانع شکل‏گیرى هویّت در جمع

برخى از موانع شکل‏گیرى هویّت اجتماعى، به وجود تعارضهاى حل نشده‏اى بستگى دارد که در محیط زندگى و جامعه در برابر نسل جوان، پدیدار مى‏شود. مثلاً دوستى با جنس مخالف که از نظر موازین اجتماعى، رفتارى ناهنجار تلقى مى‏شود. حل این تعارضها مى‏تواند موجب شکل‏گیرى هویّت اجتماعى گردد .

بحران هویّت

اصطلاحى است که براى توصیف «عدم توانایى فرد  در قبول نقشى که جامعه از او انتظار دارد» به کار رفته است.

شخصى که فاقد یک هویّت متشکّل است در ادامه زندگى با مشکلات متعددى مواجه خواهد شد». در این حالت، سبب مى‏شود فرد احساس کند منزوى، تهى، مضطرب و مردّد شده است. احساس مى‏کند که باید تصمیمهاى مهمى بگیرد لیکن قادر به انجام دادن این کار نیست. در طى آشفتگى هویّت، فرد ممکن است احساس کند به جاى آنکه در حال پیشرفت باشد دچار پس‏روى است. آثار و تبعات بعدى فقدان هویّت را مى‏توان در پدیده‏هایى همچون: مسئولیت‏گریزى، دلزدگى، دلمشغولیهاى بى‏هدف، هیجاناتِ جانشین‏ناپذیر، شخصیت منفعل و بى‏تفاوتى جستجو نمود .

جوان و تلاش براى کسب هویّت

جوان براى کسب هویّت و نوسازى شخصیت و بازآفرینى و تکامل هویّت خود مى‏تواند این شانزده نکته را سرلوحه زندگى خویش قرار دهد تا تبدیل به یک جوان آرمانى گردد:

 او باید با دیگران همکارى داشته باشد و به خود و دیگران اجازه زندگى بدهد.

 او باید با وجدان خود در یک هماهنگى نسبى به سر برد.

 اهداف او باید معقول باشند و در محدوده ظرفیتهاى او قرار گیرند.

 نیازهاى شخصى او در ارتباط با موازین اخلاقى، معقول، قابل قبول و قابل تعدیل باشد.

 او باید به مرتبه‏اى از عدم وابستگى و اعتماد به نفس برسد.

 او باید خواهشهاى بیولوژیک (زیستى) و تظاهرات هیجانى خود را به راههاى قابل قبول از نظر اجتماع، هدایت کند.

جوان باید از واقعیات، برداشت روشنى داشته باشد و ضمن داشتن تخیّلات، نباید واقعیت را با خیال‏پرورى یا تفکر رؤیایى مخدوش کند.

منبع : tebyan.net