اگر محبتى که در خود احساس مىکنید یا از جانب مدعى مىشنوید، از جنس و قماش عشق ناب باشد، مقدس است و سعى و تلاش در راه رسیدن به معشوق و محبوب، پسندیده و شایسته مىباشد ولى اگر کشش و جاذبه ی موجود و مورد ادعا، حاصل هوس سوزان، غرایز سرکش یا اوهام و تخیلات ذهنى است، باید با آن مبارزه کنید و آن را مهار نمائید و گرنه نتایج و عواقب وخیمى در پى خواهد داشت.
عشق ناب و هوس شعلهور را نشانههایى است که در چندین مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت. اولین نشانه را با هم می خوانیم :
عشق، برآیند و مبتنى بر آگاهى است و هوس بر وهم و خیال؛
این عشق و علاقه و وابستگى ، بعد از آگاهى نسبتاً کامل به شخصیت، ویژگىها، کمالات و نقایص فردى، خانوادگى، جسمى و روحى او حاصل شده و مبتنى بر واقعیات است. او مىداند مثلاً دخترى که محبوب وى گشته، دخترى است مثلاً بیست ساله با قد بلند، چشم و ابروى نسبتاً متناسب، برخوردار از زیبایى جسمى و ظاهرى در حد متوسط یا کمتر، متدیّن، عفیف و پاکدامن، خانهدار که از لحاظ تحصیلات نیز، سوم راهنمایى خوانده و ترک تحصیل کرده است. خانواده ی وى از طبقه ی سوم اجتماع - نیمه فقیر - مىباشند که با عزّت، کرامت، قناعت و کوشش زندگى مىکنند و با سختىهاى زندگى خو گرفته و به مقاومت در برابر آنها عادت یافتهاند. علاوه بر اینها قد این دختر از متوسط بلندتر است و لاغراندام جلوه مىکند که از نظر این جوان، حُسن و جمال نیست و فقط خانهدارى را در حد معمول مىداند و کار و تخصص دیگرى ندارد و با توجه به وضع خانوادگىاش نمىتواند جهیزیه ی چشمگیرى به همراه خود بیاورد؛ ولى این جوان وجوه مثبت و منفى دختر را با هم جمع کرده و مقایسه نموده و در مجموع نمره مثبت بالایى در او دیده لذا به او علاقهمند گشته و شور عشق آن دختر قلبش را به تپش انداخته است.این محبت و علاقه، عشق است نه هوس شعلهور.
بر عکس کسى که فقط با تلفن صداى دخترى را شنیده و به او اظهار علاقه کرده و حالا بعد از چند بار صحبت تلفنى و شنیدن حرفها و ایدهها و اوصاف آن دختر از زبان خودش یا دیگران دلبسته ی او شده و در خیال خود از او فرد گمشدهاش را ساخته است ، این دلبستگى را نباید و نمىتوان عشق نامید زیرا بر تخیلات و اوهام استوار است و بنیانى که بر آگاهى استوار نباشد، بسیار سست و بىدوام است و به زودى فرو مىریزد.
چنین افرادى بعد از صحبت تلفنى یا دریافت نامه، ایمیل، پیام الکترونیکى یا شفاهى از طرف مقابل در ذهن و خیال خود از او یک ایدهآل مىسازند و به محبوب ساخته ی ذهن خود عشق مىورزند و این عشق و علاقه ی مفرط که روز به روز شدیدتر هم مىشود، آنان را از درک، فهم، دیدن و شنیدن حقایق باز مىدارد. آنچه خودش مىخواهد در محبوبش مىبیند و آنچه را نمىپسندد، در او انکار مىکند.
امام على(ع) مىفرماید:
«آرزوها چشم دل را نابینا مىکند.»(1)
«هر کس به چیزى به شدت عشق ورزد، آن محبت و عشق شدید، بینایىاش را معیوب و قلبش را مریض مىکند. از اینرو با چشم معیوب مىنگرد و با گوش ناشنوا استماع مىکند.»(2)
چنین عشق و علاقهاى اگر مبناى تشکیل خانواده و ازدواج گردد، چون هوس شعلهور و محبتى توهمى و خیالى است، سراب است نه حقیقت، لذا به زودى سستى آن آشکار مىشود و بنیان مبتنى بر آن فرو مىریزد و به همین جهت است که بسیارى از ازدواجهاى بنا نهاده شده بر عشقهاى تخیلى تلفنى، نامهاى، پارکى، ایمیلى و امثال آن به طلاق منجر مىگردد و چنین عاشقانى آرزو مىکنند «کاش براى همیشه در همان مرحله عشق و دوست داشتن و آرزوى وصال مىماندند» و آب سرد وصال بر آتش گرم عشقشان نمىریخت و کاخ شیشهاى و زیباى تخیلشان با تلنگر واقعیت در هم نمىشکست. آنان تا با عشق خیالى سرخوش و مشغولند و آرزوى وصال محبوبِ ایدهآلِ توهمى را دارند، زندگىشان سراسر شور و شوق است ولى همین که به وصال رسیدند و شعله هوسشان فروکش کرد و خیال و وهم رخت بربست، با واقعیت نازیبایى آشنا مىشوند که تا آن موقع در ذهنشان خطور نداشت. روز به روز زوایاى بیشترى از زشتىهاى محبوب خیالى دیروز آشکار مىشود و شیرینى دوستداشتن را به تلخى نفرت بدل مىکند به حدى که بعد از گذشت مدتى کم، جز طلاق و جدایى چارهاى نمىیابند.
دکتر وودى آلن از کارشناسان خبره خانواده مىنویسد:
دور نیست از دیدار چهرهاى زیبا به دمى دل ببازیم و به ستایش جمالش بپردازیم و یا از ادراک صفات معنوى موجودى، متأثر شویم و به آفرینى لب بگشاییم و یا حتى نسبت به کسى در ضمیر خود کشش کهربایى دریابیم اما اینها هیچ یک عشق نیست. عشق درخور این نام ، باید بنایى باشد که بر پایههایى از بصیرت و معرفت حقیقى عاشق و معشوق به صفات یکدیگر، استوار شود. پس نخست معرفت و شناخت است و از آن پس محبت و اگر این احساس قوت گیرد، به عشق بدل مىشود. بیشتر اوقات کشش جنسى و جذبه ی قوى موجود میان زن و مرد را به جاى عشق مىگیرند. این درست نیست زیرا عشق وقتى پدید مىآید که زن و مرد یکدیگر را نیکو بشناسند و دریابند. این گونه جذبهها و کششها اغلب موهوم و ناپایاست. عشق باید به تفاهم فکرى، توافق اخلاقى و جذبه جسمى [هر سه] در آمیخته باشد.
عاشق حقیقى به دنبال شخصیت حقیقى معشوق است نه فقط لذت جسمانى او.(3)
در مقاله ی بعد به پاسخ این سوال می پردازیم : « چگونه بفهمیم که عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوسبازى لذتجو و خوشخیال که بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟»
پىنوشتها:
1) نهجالبلاغه، حکمتها، شماره 275.
2) همان، خطبه 109.
3) آنچه هر دختر باید بداند، وودى آلن، ترجمه نصرتاللَّه قاسمى، انتشارات گویش، ص174 - 181 - 178.
ادامه دارد ...
منبع : tebyan.net