من کیستم؟ این سؤالی است که ذهن هر فردی، به ویژه جوانان و نوجوانان ، را به خود مشغول می دارد و به دنبال همین سؤال است که در جستجوی خویشتن و کسب هویت تلاش می کند. البته این سؤال به یک باره در نوجوانان بروز نمی کند، بلکه ریشه آن در دوران طفولیت وجود دارد و فرد در جریان رشد، به تدریج وجود خود را از دیگران متمایز می سازد.هویت یابی در دوران نوجوانی به موازات رشد فیزیکی، شناختی، عاطفی و اجتماعی اهمیت خاص می یابد. بسیاری از نوجوانان با شور زیادی از خود سؤال می کنند که جایگاه اجتماعی من کجاست؟ شغل آینده من چیست؟ رشته تحصیلی من چه خواهد بود؟ سرانجام با چه کسی ازدواج خواهم کرد؟ و نهایتاً ارزشهای اخلاقی و فلسفی من چه خواهند بود؟انتخاب این راهها و ارزشها بر عهده کیست و چه کسی مسئول شناساندن راه درست زیستن به نوجوانان است؟ جوابگویی به این سؤالات بیش از پیش رسالت والدین، مربیان و به ویژه مشاوران و مسئولان فرهنگی جامعه را نشان می دهد.
شرح و بیان موضوع
هیچ چیز در دنیا برای نوجوان و جوان به اندازه ی سؤالاتی که به هویت او مربوط می شود، نگرانی و دلواپسی ایجاد نمی کند. این که او به گمان خویش، چگونه انسانی است و درباره استنباط دیگران درباره خود چه احساسی دارد، او را برای «تسلط بر خود» به تلاش وا می دارد. یک روانکاو آمریکایی به نام اریکسون می نویسد: «معرفت هر فرد نسبت به خود منوط به این است که تصویرهایی که او از خود دارد و چهره ای که دیگران از وی ترسیم می کنند، کدام زودتر در ضمیر او جایگزین می شود.» غرور و حساسیت جوانان و همچنین سنگدلی ظاهری آنان نسبت به امور و ارزشها و بی پروایی آنان در انتقاد ، به همین موضوع بستگی دارد.به اعتقاد "جیمز مارسیا" هویت ، یک نوع سازمان درونی خودجوش و پویاست که از انگیزه ها، توانایی ها، باورها و تجارب گذشته فرد نشأت می گیرد. وی چهار نوع هویت را به شرح ذیل از هم متمایز کرده است.1-هویت کسب شده: این گروه از جوانان، بحران هویت را با موفقیت پشت سرگذاشته و نسبت به اهداف معینی، تعهدات لازم را در خود ایجاد نموده اند. این گروه معمولاً انعطاف پذیرند و با فکر و درایت عمل کرده و از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند.2-هویت پیش رس: این گروه بدون داشتن تجربه بحران نوجوانی، نسبت به اهداف خاصی که دیگران و به ویژه والدین از قبل تدارک دیده اند، احساس تعهد پیدا کرده اند. مثلاً انتخاب رشته ی تحصیلی ، نوع شغل ، همسر و حتی سبک زندگی آنان توسط دیگران تعیین شده است. آنان معمولاً انعطاف ناپذیر و معتقد به اعتقادات خانوادگی و مرسومات و قوانین اجتماعی بوده و از مراجع قدرت پیروی می کنند.3-هویت خویشتن یاب: این گروه در جهت کسب هویت تلاش کرده و همواره در حالتی دوگانه و متعارض به سر می برند. معمولاً مضطرب ، پر حرف و رقابت طلب هستند و با والدین غیر همجنس رابطه نزدیکی دارند.4-ابهام هویت: این گروه هیچ نوع بحرانی را تجربه و یا سپری نکرده و در عین حال برای دستیابی به اهداف خاصی هم احساس تعهد نمی کنند و روی هم رفته افرادی بی خیال، سطحی و ناخرسند و تنها هستند.اریکسون که نام او با «هویت یابی» در دوره نوجوانی تداعی می شود، معتقد است که عمده ترین تکلیف یک نوجوان حل بحران «هویت در برابر سردرگمی نقش» است و برای رسیدن به هویتی کم و بیش با ثبات، نوجوان باید نیازها و آرزوها و توانایی های خود را به شکل تازه ای سازمان دهی کند تا از طریق آن بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد. اریکسون بر این مسئله تأکید می کند که طرد شدن از طرف دیگران یا اجتماع ممکن است باعث شود که نوجوان نتواند در خود احساس هویت پیدا کند.در دوره خویشتن یابی، نوجوان خود را مکـّلف می بیند تا به اهداف خاصی، صادقانه تعهد سپرده و به آنها وفادار بماند. شاید به همین دلیل است که نوجوانان در بسیاری موارد تمایل به عضویت در گروههای خاص، مسلکهای ویژه، مُدهای متنوع یا پیوستن به گروههای همسالان دارند.علل احتمالی مسئله
درک هویت خود مستلزم تقابلی روانی – اجتماعی است. به عبارت دیگر نوجوان باید بین تصوری که از خودش دارد و تصوری که از استنباط و انتظار دیگران از خودش دارد، هماهنگی ایجاد کند. نوجوان زمانی به احساس هویت دست می یابد که ارزشهای خود را انتخاب ، و نسبت به اهداف یا افراد خاصی احساس وفاداری کند.در جوامع سنتی ، هویت مسئله و معضل نبود و بحران هویت معنی نداشت؛ چرا که هویت افراد در جوامع سنتی به سادگی تعیین شده، و تاریخِ گذشته روشنگر هویت موجود افراد بود. اما در جوامع مدرن امروزی، برعکس تعریف های ثابت ، هویت منفجر شده ، و درون جوان، هویت های گوناگون با یکدیگر به تعارض درآمده اند.به نظر «گیدنز» در متن جامعه مدرن، احساس شرمساری بیش از احساس گناه در شکل گیری روحیه افراد مؤثر است و "اریک فروم" نیز از مرگ عشق و معنی زندگی سخن می گوید و بر مسئله بیگانگی و وانهادگی انسان در عصر صنعت تأکید نموده و می افزاید که اگر در قرن نوزدهم مسئله این بود که خدا مرده است، در قرن حاضر، مسئله این است که انسان مرده است.رمانهای فلسفی حاضر نیز شاهد دیگری بر بی هویتی انسان بوده و کامو، کافکا، سارتر و دیگران نیز از مسخ انسان، بی پاسخ ماندن معنای زندگی، بی هویتی و از خود بیگانگی انسان معاصر سخن گفته اند.نوجوان و جوان گاهی برای مدت زمان های متفاوت و با میزان های مختلف تصمیم می گیرد تلاش کند تا همان چیزی شود که مردم خلاف آن را از آنها انتظار دارند و در واقع یک هویت منفی بر می گزینند.همین هویت منفی برای شروع بزهکاری کفایت کرده و می تواند توجیهی برای طغیان یک جوان باشد. وانگهی نوجوان و جوان به خوبی حس می کند که بدبودن، بهتر از هیچ بودن است. هویت منفی دست کم به جوان کمک می کند تا ابهام ها و تردیدهایی که درباره خویش و تصور دیگران از خود دارد، بیرون بریزد.عوامل متعددی در شکل گیری هویت نوجوان نقش دارند. عواملی نظیر خانواده، مدرسه، محله زندگی ، نهادهای دینی و اجتماعی، رسانه های گروهی و همسالان. با این وصف به نظر می رسد که خانواده اولین نهادی است که پایه های اولیه شخصیت نوجوان را شکل می دهد.پدر و مادرانی که سبب ناامیدی فرزندان خود می شوند، معمولاً آنهایی هستند که برای خویش باعث ناامیدی بوده و از این امر آگاهی ندارند. دلیل این امر آن است که بسیاری از والدین تشخیص داده اند که دیگر نمی توانند برای فرزندان خویش نمونه قهرمان به شمار آیند. جوانان عموماً به والدینی نیاز دارند که بتوانند برای فرزندان خویش نمونه قابل پیروی، یا دست کم قابل تقلید باشند."ان، اچ، ویلین" بازرس هیأت مدیره صندوق رفاه کودک سازمان یونسکو، معتقد است: پدران و مادران از این که بتوانند به نوجوانان خود راهی مناسب در زندگی ارائه نمایند، اظهارعجز می کنند. وی همچنین تأکید دارد که باید به جوانان فرصتی داده شود تا احساس کنند کسی هستند و برای آنها نقشی در نظر گرفته شود که احساس اهمیت کنند.هنگامی که مرز مشخصی در زندگی کودک وجود ندارد و یا زمانی که قوانین و مقررات تعریف نشده اند، وقتی که والدین خود تعهد و ارزش مشخصی برای زندگی قائل نیستند، جوان به دشواری می تواند چهره واقعی خویش را نشان دهد و حدودی را برای رفتار خود در نظر بگیرد.نوجوان و جوان اگر مأیوس شود و دچار بحران هویت گردد، ممکن است به عنوان پاسخی برای مشکلات خویش به بزهکاری روی آورد و اضطراب های خود را در رفتارهای عصبی آشکار سازد. از طرف دیگر آنچه زمینه را برای توفیق تهاجم فرهنگی بیگانگان فراهم می سازد، این است که ما شخصیت جوانان را لطمه پذیر و متزلزل سازیم. در آن صورت، جوانان ممکن است در مقابل هر تهاجمی تسلیم شوند و میزان آسیب پذیریشان افزایش یابد.چه باید کرد؟
به هر حال جوان هم مثل هر گروه دیگری زبان خاص خودش را دارد و با آن زبان مسایل را بهتر درک می کند. لذا باید دقت شود تا زبان مشترک را پیدا و با آن زبان با جوان صحبت کنیم. مسئله مهم در این رابطه، تقویت نقاط مثبت شخصیت جوان می باشد. زیرا جوانان تشنه محبت و شخصیت هستند. به عبارت دیگر، برای تجلی بخشیدن به ارزشها و درونی ساختن آنها در جوانان می بایست به سه نیاز عمده یعنی محبت، احترام به شخصیت و مسئولیت پذیری در آنان توجه شود.ضروری ترین مرحله کار با نوجوانان و جوانان، داشتن یک رابطه خوب، مطلوب و انسانی است. پذیرش و رعایت اصول زیر به عنوان اصول برقراری رابطه انسانی با نوجوانان و جوانان می تواند زمینه ساز ورود به دنیای جوان و یاری رساندن به وی در تشکیل هویت مثبت و درونی ساختن ارزشهای مطلوب اجتماعی باشد:1-اصل پذیرش و احترام متقابل:یعنی محترم شمردن جوان، احترام به حقوق او، پذیرش وی آن طور که هست (نه آن طور که ما می خواهیم) و توجه به نیازهای همه جانبه او.2-اصل ایجاد امنیت روانی:یعنی ایجاد فضایی سرشار از امنیت، محبت و آرامش ، به دور از هرگونه سرزنش و تحقیر در خانواده و محیط زندگی جوان.3-اصل برقراری ارتباط کلامی و عاطفی: توسط اعضای خانواده و به ویژه والدین با نوجوانان و جوانان یعنی صمیمانه، محرمانه و فعالانه به احساسات و حرفهای جوان گوش دادن و واکنش مناسب نشان دادن.4-رعایت اصل برخورد مثبت و عدم مقایسه: یعنی قبل از هر چیز توانایی های جوانان را تشخیص دادن و رفتارهای مثبت او را تقویت کردن و رعایت تفاوتهای فردی در برخورد با توانایی های آنان.5- رعایت اصل اعتدال: خودداری از افراط و تفریط در دادن آزادی و مسئولیت خانوادگی و اجتماعی به جوانان.نتیجه کلام
یکی از مهمترین جنبه های تحول در دوران نوجوانی رشد اجتماعی است که با نیاز نوجوانان به کسب هویت ارتباط مستقیم دارد. هر چند هویت یابی از سنین کودکی آغاز می شود، ولی در دوران نوجوانی تشدید می گردد. به طوری که اریکسون مهمترین بحران نوجوانی را هویت در برابر سردرگمی نقش نامیده است.به اعتقاد وی حل موفقیت آمیز بحران به شکل گیری وفاداری، یعنی نوعی حس اعتماد به خود و دیگران می انجامد. برای حل موفقیت آمیز این بحران و شکل دادن به هویت خانواده، جامعه (نهادها، مدارس، رسانه های گروهی) نقش اساسی خواهد داشت. جوانان با هویت، جامعه ای با هویت ، و جامعه ی با هویت ، جوانان با هویت خواهد داشت که نتیجه ی آن جامعه ای سالم، پویا و به دور از هر گونه سردرگمی و بزهکاری و ... خواهد بود. به امید چنین روزی.منبع : tebyan.net
گردآوری توسط بخش اصول تربیتی نوجوان سایت آکاایران